عصری دوش گرفته بودم
داشتم موهام رو خشک میکردم
که زنگ زدن
به شوخی به مامان گفتم یا تیم پزشکیه
یا گروه دزدها در لباس گروه امداد
اما وقتی برس به دست رسیدم جلو آیفون
از دیدن جناب مجید کاملا تعجب کردم
تو همون چند ثانیه فقط به این فکر میکردم یعنی چکار داره؟؟
مامان رو صدا زدم
مامان هم تعجب کرده بودن
جناب مجید از مامان پرسیدن کار یا خرید اگر دارن بگن تا براشون انجام بدن!!
اییییش...
مامان تشکر کردن و گفتن چیزی لازم نداریم
نمیدونم چرا از این مجید خان خوشم نمیاد
مرد بایدی ابهتی داشته باشه
حالا من خیلی نمیشناسمش
ولی همین که با مادرش پا میشه میره خواستگاری
و مامانش هر روز براش غذا میفرسته
یعنی خیلی به خانوادش وابسته است
مامان مشخص بود از این احوال پرسی مجید خوشش اومده
این چند وقت فقط سه بار رفتم بیرون
که هر سه بار هم خرید سوپر و میوه فروشی و داروخانه بوده
هوا عالیه
جون میده برای قدم زدن
خرید رفتن
کافی شاپ رفتن
اما خوبه که روی خودمون کنترل داشته باشیم
خوبه که روی تصیمهایی که میگیریم تسلط داشته باشیم
برای همه چیز وقت هست
سلامت مردم امروز از همه چیز مهم تره
پ.ن:امید از تراریومیکه کادوی تولد بهش دادم عکس برام فرستاده
منم عکس روز اولش رو براش فرستادم
خدایی هیچ چیزی بدون تغییر نمیمونه
پ.ن:مواظب خریدهایی اینترنتی این روزها باشید
همه چیز رو قبل استفاده بشورید
پ.ن: از خیلیها بی خبرم
کجایید؟؟
حالتون خوبه؟؟
عسل خوبی؟؟
ستاره کجایی؟؟